شوونيسم فارس
Sunday, January 01, 2006
نقد "آذری یا زبان باستان آذربایجان"- قسمت سوم
 
قسمت اول
قسمت دوم
گفتار سوم کتاب "آذری یا زبان باستان" به "چند سخن در پیرامون آذری" اختصاص دارد.
این فصل هم پر است از ادعاهای تاریخی که تنها مدرک در موردشان این است که کسروی آنها را از روی اندیشه یافته است. مثلا اوستا را بازمانده سه هزار سال پیش میداند، در حالی که قدیمیترین نسخه موجود اوستا مربوط به قرنهای سیزدهم و چهاردهم میلادی میباشد (رجوع شود به کتاب زبان اوستایی نوشته سوکولوف صفحه 8) و مشخص نیست چرا کسروی آنرا مثلا مربوط به شش هزار سال قبل نمیداند.
مساله جالبتر اینست که نوشته ای که میخواهد موجودیت زبان آذری را اثبات نماید همه جا وجود آنرا مسلم فرض میکند و
یک ادعای مهم ایشان اینست که مادها، پارسها و پارتها که از ایران ویچ به ایران آمدند، در همان ایرانویچ هم نژادهای متفاوتی بودند و اگر چه زبانشان منشا یکی داشت، پاره جداییها در میان بوده است.
در گفتار چهارم کتاب نمونه هایی از زبان "آذری" آورده شده است.

"بچه در این جمله غلط رونویسی است" میبینیم که این استدلال کسروی نیز مبتنی بر غلط فرض نمودن قسمتی از مدرکش می باشد. بد نیست نگاهی به بعضی از قواعد استخراجی کسروی از زبان "آذری" در صفحه 37 نیز نگاهی بکنیم:

می بینیم که هیچ یک از این قواعد هم در جمله مذکور رعایت نشده است (البته کسروی هم این قواعد را بصورت مسلم بیان ننموده است) . از طرف دیگرترجمه کسروی از روایت مذکور در مکان اندرین نیز اشکال دارد. اگر حتی "بچه" را به معنی" است" در نظر بگیریم، اصولا باید اندرین نیز بعد از آن میامد و بالاخره مشکل دیگر این روایت در نقلی بودن آن برای مورخ است. از این روایت به نظر میرسد که مستوفی در ارومی این مثل را از تبریزیان نقل میکند و طبیعتا روایت اعتبارش بدلیل عدم وقوع آن در مکان نقل مخدوش مینماید. ادامه روایت هم جالب است:

انگار کسروی یادش رفته است که مدعی است زبان دیگری ("آذری") در طی همان مدت نه تنها چنان شده است که در خور فهمیدن نیست (بعدا در عدم سازگاری نمونه های کسروی از این زبان این را خواهیم دید)، بلکه منسوخ نیز شده است.

نمونه دوم:

این روایت کسروی نیز بقول خودش از کلمات "تاریک" تشکیل شده است و با کمک انواع تخمینها نیز به معنی که راوی خود روایت نموده است نمیرسد. قسمت "تنبیه مرشد وامانده بود" که اصلا با هیچ توجیهی قابل استنباط از هیچ جای "کار بمانده کار تمام بری" نیست. کما اینکه هیچ یک از قواعد گفته شده در بخش بعد نیز بدلیل عدم معنی یابی این روایت قابل ردیابی در آن نیست و اوج مهارت کسروی هم استخراج معنی "خانه" از "کار" میباشد! در صفحه 38 در مورد همین روایت میخوانیم:

که نشان میدهد از نظر کسروی این مدرک هم غلط دارد. جالب اینکه این معنی در ذیل همان روایت نیامده است.

در این جمله نیز شک و شبهه به فرم معنی نمودن "ژاته" و اختصاص دادن آن به زبان "آذری" نمود پیدا کرده است. جالب است که تا آخر کتاب نه جمله دیگری که شامل "ژاته" باشد بیان میشود و نه نمونه دیگری از زبان تبریز.


باز مدرکی که با حدس و گمانی بدون دلیل کدگشایی شده است. معلوم نیست که کسروی که به نسخه خطی دسترسی داشته چزا مرزوانان را مستقیما ننوشته است. مسئله دیگر اینکه چرا روایتگر سایر جملات حضرت شیخ را به زبان "آذری" ننوشته است. آیا شیخ فقط با عده خاصی به این زبان صحبت میکرد. باز کلمه "شروه" تا آخر کتاب هیچ جا تکرار نشده است.

از کجا کسروی میپندارد که این دو بیتی جز بزبان "آذری" نیست؟ در صورتیکه خود اقرار دارد که از معنای آن چیزی نفهمیده است. چطور "لایو" همان "لیوه" است؟

ادامه دارد....

 
Comments:
یورلما اذربایجانین غیرتلی ایگیدی
ساغ اول
 
Post a Comment



<< Home