یعنی که ایشان معتقد است که "دسته های بس انبوه" اعراب که آذربایجان را بیشتر میپسندیدند و در آنجا بیشتر نشیمن شدند و رشته کارها را در دست گرفتند نتوانستند نژاد و زبان آذربایجان را عوض کنند و کم کم با مردم آذربایجان در آمیخته نابود شدند. چگونه است که دسته های بس انبوه اعراب نتوانستند حتی یک شهر عرب نشین در آذربایجان نگه دارند و کاملا نابود گردیدند ولی دسته های ترک چنان تاثیری بر آذربایجان گذاشتند که حتی "بومیان" آذربایجان نتوانستند یک شهر فارس یا "آذری" نشین در آذربایجان نگه دارند؟ در حالی که ادعا میشود که اعراب ایرانیان را به عنوان برده و کنیز به عربستان و عراق میبردند ولی برای ترکها تا بحال ادعائی مبنی بر انتقال "بومیان" آذربایجان به ترکستان یا هر جای دیگر نشده است؟ در نظر داشته باشید که اساسا هیچ فارسی نیاز به یادگیری زبان ترکی نداشت ، زیرا که اولا ادعا میشود زبان دیوانی سلجوقیان و سایر امپراتوریهای تورک فارسی بوده و ثانیا بروکراسی به مفهوم امروز نه وجود داشت و نیاز بود که وجود داشته باشد. در نقطه مقابل هر ایرانی باید روزی هفده رکعت نماز را به عربی میخواند و اکثر کتابهای علمی مانده از آن دوران به عربی هستند که نشان میدهد حداقل نخبگان و اندیشمندان عربی میدانستند. طبیعتا اگر قرار بود تغییری هم در زبان "بومیان" رخ دهد باید زبانشان تبدیل به عربی میشد.
اگر قرار بود آذربایجان با یورشها زبان عوض میکرد باید حداقل یک ده هم در آذربایجان با زبان مغولی پیدا میشد. جالب اینست که تنوع زبان در آذربایجان کمتر از سایر نواحی ایران است. اکثریت قریب به اتفاق آذربایجانی ها ترک هستند ولی حتی در مرکزی ترین مناطق فارس نشین مثل استان فارس نیز اقلیتهای غیر فارس جمعیتهای قابل ملاحظه ای دارند.
کسروی نمیگوید چرا ایرانیان از سده چهارم هجری آلودگی پیدا کرده اند. چرا مثلا از قرن اول هجری که اعراب بر ایرانیان تسلط یافتند این آلودگی پیدا نشد؟ چرا ترکان نیرومندتر میگردیدند در صورتیکه اکثریت جنگهای ترکها با ترکها بود نه فارسها؟
چرا مارکوپولو از زبان آذری نامی نمیبرد؟ شما که تا زمان مغول آذربایجان را پر از ترک کردی چگونه ادعا داری که در نیمه های زمان مغول آنقدر ترک در تبریز نبود که مارکوپولو آگاه گردد؟ چه حادثه ای اتفاق می افتد در طی کمتر از چهل سال یعنی از 1293 تا 1327 در تبریز ؟ کما اینکه اگر مهاجرتی هم بوده مربوط به مغولها بوده نه ترکها.
در بخش آذربایجان پس از مغولان کسروی جنگها را به سود ترکان و به ضرر" بومیان" دانسته است. در صورتیکه جنگ بین ترکان و "بومیان" نبوده است. در صورتیکه در صفحه بعد میخوانیم:
آیا در دوره قبل از مغولان ترکان فرمانروا نبودند؟ پس چرا در آن دوره شهرها را فرا نمیگرفتند؟
قسمت بعد اختصاص یه دوران صفویه دارد که به نظر کسروی دوره نهایی غلبه ترکی بر "آذری" در آذربایجان میباشد. استدلالات کسروی یک اشکال اساسی دیگر نیز دارد. اصفهان شهری است که بیشتر از سایر شهرهای ایران پایتخت ترکان بوده است. پس چرا در اصفهان زبان مردم ترکی نیست؟ حتی یک اقلیت قابل توجه از ترکان را نیز در اصفهان تاریخ سراغ ندارد.
ادامه دارد...