شوونيسم فارس
Sunday, December 25, 2005
"زبان فارسى راز جاودانگى هويت ايرانى"
 
در این پست به بررسی مقاله "زبان فارسى راز جاودانگى هويت ايرانى" مندرج در روزنامه ایران در چهارشنبه 24 آذر 1384 خواهیم پرداخت.
مقاله بفرم گفتگو بین آقای مهرداد ناظری و امیر اسماعیل آذر که استاد دانشگاه معرفی شده است میباشد. گفتگو با نقل قولی از مارتين هايدگر فيلسوف پديدار شناس معاصر آلمانى بعد از جنگ دوم جهانى به مردم آلمان شروع شده است که میگوید:"اى قوم آلمانى آسوده باشيد. نمى توانند كشور شما را تجزيه كنند و شما را شكست دهند. زيرا شما زبان واحد داريد." مسلما منظور راوی این بوده است که ایران هم میتواند بدلیل داشتن زبان واحد شکست بخورد. مسلما این فرض به این دلیل غلط است که ایران فی الواقع زبان واحد ندارد. شاید اگر ایران زبان واحدی داشت این زبان واحد میتوانست عامل وحدت ایرانیان باشد و ایرانی هم بتواند آسوده باشد ولی در عالم واقعیات این فرض برآورد نشده است پس نتیجه استدلال نیز غیر قابل قبول است. از طرف دیگر داشتن زبان واحد هم نمیتواند همیشه از تجزیه یک کشور جلوگیری کند. به عنوان مثال، تجزیه استرالیا از امپراتوری انگلستان با وجود زبان مشترک هم صورت پذیرفت. فی الواقع بشریت امروزه نمیتواند حقوقش را بدلیل تعصبات گوناگون از قبیل مذهب و زبان و ... معوق نگه دارد و آنچه در تجزیه یا اتحاد اصل است رعایت حقوق واحدهای انسانی اعم از اقوام و ملتها میباشد نه تعصبات به زبان یا تاریخ یا مذهب و ...
در ادامه مقاله میخوانیم:"قدرت و نفوذ زبان فارسى به قدرى است كه بعداز هزار سال هنوز تغيير فاحشى نكرده است." آیا تغییر نیافتن یک زبان نشان قدرت آن است یا نشان ابتر بودنش؟ آیا همین "قدرت" زبان فارسی دلیل بر عدم تطبیق آن با نیازهای امروزه و عدم تولید کلمه نیست؟ مسئله دیگر نفوذ زبان است که مصاحبه شونده عدم تغییر زبان فارسی در هزار سال را نشان آن میداند. در صورتیکه اگر زبان فارسی واقعا در اعماق اجتماعات نفوذ داشت باید هر منطقه متکلم به زبان فارسی در گسترش این زبان کمک مینمود و بدلیل ضعف ذاتی ارتباطات انسانی در صدهای قبل از قرن اخیر، زبان فارسی تغییرات فاحش پیدا میکرد.
در ادامه مقاله میخوانیم: "با توجه اين كه بسيارى از سلسله هاى حاكم در ايران ريشه هاى ترك داشتند، چگونه هويت ايرانى در اين سرزمين تداوم و قوام يافت؟
طبيعى است كه اين حكومتها براى آنكه بتوانند در اين سرزمين نفوذ كنند و در دل و روح مردم زنده بمانند، بايد هويت و فرهنگ ايرانى را بپذيرند. به همين دليل ملاحظه مى كنيد كه در دربار سلطان مسعود و محمود غزنوى مالامال است از شاعرانى كه به فارسى شعر مى گويند
. "
آیا سلسله های حاکم بر ایران اصلا نیازی به زنده مانده در دل و روح مردم داشتند؟ آیا وجود شاعران در دربار غزنوی برای نفوذ آنها در این سرزمین بود یا صرفا این شعرا چاپلوسانی بودند که شاهان را خوش نگه میداشتند؟
"البته ناگفته نماند كه برخى از اين افراد سواد خواندن و نوشتن نداشتند و چون بيابانگرد بودند مختصر صفاى بيابانگردها را داشتند و به مرور اشعارشان را تحت تأثير عناصر لطيف و عميق هويت ايرانى مى سرودند. "
چطور این افرادی که بقول ایشان سواد خواندن و نوشتن نداشتند آنقدر حالی شان میشد که بدانند باز بقول ایشان "براى آنكه بتوانند در اين سرزمين نفوذ كنند و در دل و روح مردم زنده بمانند، بايد هويت و فرهنگ ايرانى را بپذيرند" آیا این افراد "بیابانگرد" اینقدر از سیاست حالی بودند؟
در ادامه می فرمایند:"مثلاً مغولها را در نظر بگيريد. آنها خود، هيچ فرهنگى نداشتند و تا حد زيادى زير نفوذ فرهنگ ايغورها بودند ولى وقتى به ايران آمدند بتدريج فرهنگ ما را پذيرفتند تا جايى كه چند تن از ايلخانان مغول به آيين شيعه گرويدند و فرهنگ دينى ما بر آنها شديداً تأثير گذاشت."
اگر شیعه گری جزئی از هویت ایرانی محسوب میشود باید جنوب لبنان و قسمتی از مصر هم جزو ایران محسوب کرده قسمتهای غیر شیعه ایران مانند بلوچستان و کردستان را خارج از ایران بدانیم.
"بعد از مغولها، ايلخانان، صفويه و قاجاريه برسر كار آمدند كه همه به نوعى در فرهنگ ايرانى حل شدند." دلیل؟ به چه نوعی؟ به همان نوع مغولها؟
" اما زنديه شكوه و تمدن فارسى را در خود داشتند." این جمله نشان میدهد که مصاحبه شونده فرهنگ ایرانی را متفاوت از شکوه و تمدن فارسی میداند. چرا که دو جمله را با "اما" به هم ربط داده است.
ایشان که در ابتدای مقاله معتقد بود فارسی در هزار سال تغییر چندانی نداشته است درجواب سوال مصاحبه کننده که می پرسد "شايد بشود گفت (زبان فارسی) از انعطاف زيادى برخوردار است . . ." " جواب میدهد "بله"! آیا برخورداری از انعطاف زیاد با عدم تغییر منطبق است؟
جالب اینست که مصاحبه کننده میگوید "من بعضى اوقات دچار ترديد مى شوم كه آيا اين بزرگنمايى ها ريشه در فرهنگ خود شيفتگى ما ندارد؟" و ایشان چواب میدهد: "نه. . . . اينطور نيست. اين گفتارها حرفهاى من نيست. بلكه حرف كسانى مثل آربرى ها، نيكلسون ها، پوترها و بسيارى از مستشرقين غربى است." آیا اینکه مستشرقین غربی با مقاصد مختلف سیاسی هندوانه به زیر بغل اندیشمندان یک بخش از مردمان یک مملکت میدهند تا "بزرگنمایی" کنند، دلیل بر موجه بودند بزرگنمایی است؟
و در ادامه " زبان ما پر است از حكمت هاى نغز و شيرين كه نظير آن را در هيچ فرهنگى نمى يابند. " دلیل؟ مدرک؟
بر مبنای همین دید خود شیفتگی است که ایشان میفرماید "ايرانى كسى است كه مهرورزى مى كند." توجه داشته باشید که مطابق این تعریف اگر کسی در استرالیا هم مهرورزی کند ایرانی است و چون میدانیم که ایران مرزهای مشخصی دارد که با هرگونه "خودشیفتگی " هم به استرالیا نمیرسد، پس هیچ استرالیایی مهرورزی نمیکند. مطابق با همین تعریف هم اعمال آن جنایت کار پاکدشت هم مهرورزی بوده است چون ایرانی بود.
همانگونه که نشان داده شد، ایشان فرهنگ ایرانی را متفاوت با فارسی میداند و به ظن قریب فارسی را زیر مجموعه ای از فرهنگ ایرانی میداند ولی در ادامه ایشان در جواب اینکه "به نظر شما در شرايط كنونى براى احياى هويت ايرانى چه كارهايى بايد انجام داد؟" جواب میدهد:" با طرح اين سؤال ذهن ما باز هم به سراغ زبان و ادبيات فارسى مى رود. زبان فارسى مهمترين عنصرى است كه به عنوان يك وجه مشترك در بين فارسى زبانان در طى قرون، مهمترين نقش ها را ايفا كرده است. حوزه جغرافيايى ايران را از نظر زبان فارسى نبايد به مرزهاى امروز محدود كرد. وطن ما اگر مصر و عراق و شام نباشد، خوارزم، سمرقند، غزنين، بلخ، كابل، هرات، كشمير و لاهور است. "
که نشان میدهد ایشان هویت ایرانی را اینبار منطبق بر فارسی زبان بودن میداند. باید توجه داشت که اگر قرار باشد حوزه جغرافیایی ایران به خوارزم و سمرقند و ... گسترش یابد باید آذربایجان و کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا و ... نیز از این حوزه خارج شود.
و باز میخوانیم :"تمام فارسى زبانان جهان هم وطن فرهنگى ما تلقى مى شوند و همه داراى هويت ايرانى هستند." که نشان میدهد تفاوت بین ایران واقعی و ایران اسطوره ای تعریف هویت ایرانی را از نظر ایشان کاملا متناقض نموده است.
و میخوانیم: "زبانى كه فرهنگ و هويت ما از آن ريشه مى گيرد روزگارى از كرانه هاى غربى قسطنطنيه تا سواحل شرقى درياى چين و از فراز ماوراء النهر تا اعماق دكن قلمرو قدرتش بود."
شاید ایشان یادش رفته است که در روزگار مذکور شاهان ترک بر آن مناطق حکم میراندند و تلرانس آنها موجبات گسترش زبان فارسی را فراهم نموده بود و اگر قرار بود در آن دوره هم دید تنگ نظرانه ای که ایرانی را به معنای فارس بودن بداند رواج داشت فارسی گسترش نمییافت. کما اینکه مفهوم ایران نیز پس از حاکمیت رضاشاه به فرم کنونی ایچاد شد و در روزگارانی که ایشان حسرتش را میخورد، کشوری که امروزه ایران نامیده میشود با نام سلسله های پادشاهی خوانده میشد مثل ممالک محروسه قاجار
"حالا براى هر ايرانى وظيفه است كه با علاقه اى اعم از غرور ملى يا علايق دينى، مروج و پاسدار زبان و فرهنگ فارسى باشد. چرا كه خالى از هر شائبه زبان فارسى زبان فرهنگ جهان اسلام است."
ایشان از هر ایرانی میخواهد که پاسدار زبان فارسی باشد. در صورتیکه در اثر تنگ نظریهایی از نوع تنگ نظریهای ایشان روز به روز مفهوم زبان فارسی برای غیر فارس زبانهای ایرانی از زبان شیرین به زبان تحمیلی تبدیل میشود. بخوانید دلیل ایشان برای فارسی بودن بدون شائبه فرهنگ جهان اسلام:
" شما ببينيد از تفاسير قرآن مجيد و يا دايرة المعارف هاى اسلامى چند تاى آنها به زبان فارسى است. از لغت نامه دهخدا، ريحانه الادب، كتاب اغاتى يا نامه دانشوران گرفته تا نجم الدين نسفى، سيف الدين بخارايى، خواجه عبدالله هروى، خواجه نصير طوسى و ابوالفتح رازى و صدها فقيه و نويسنده كه در همان روزگار نخستين اسلامى اين همه كتاب در شرح و تفسير و كلام نوشته و در همه جاى عالم پراكندند."
چند تای آنها به عربی است؟ آیا اصلا تعداد آثار اسلامی به عربی با تعداد آثار اسلامی به فارسی قابل مقایسه است؟ آیا تعداد آثار عربی همین خواجه نصیر طوسی با تعداد آثار فارس اش قابل مقایسه است؟
"بزرگترين پيام ادبيات ما دعوت به شادى است و هيچ ادبياتى در جهان به اندازه ادبيات ما پويا نيست. وقتى ابوسعيد ابوالخير مى خواست خطابه اى گويد در مسجد جا نبود. يكى از خدمه گفت: خدا پدر كسى را بيامرزد كه يك قدم جلو برود و شيخ پس از شنيدن اين جمله از خطابه منصرف شد. پرسيدند چرا خطابه نمى گويى؟ گفت: حرفى را كه اين خادم زد تمام حرفى است كه من مى خواهم بزنم. و خدا كسى را بيامرزد كه يك قدم جلو برود نه اينكه دور خودش بچرخد. همين حرف را جبران خليل جبران هم مى گويد كه: جلو رفتن به معناى به سمت تكامل رفتن است. "
شما پیدا کنید نسبت روایت مذکور را با دعوت به شادی و پویا بودن ادبیات ما.
 
Comments: Post a Comment



<< Home

Previous Posts
ARCHIVES
December 2005 / January 2006 / March 2006 / June 2007 /


LINKS
خبرگذاری میراث شوونیستی
TOOLS
Powered by Blogger